خوشم میاد چن هفته س ضایع میشیم......اما عب نداره وقتی حالتونو گرفتیم قشنگ حال میکنید.....وقتی زنگ زدم درشهر متوجه میشید......
به اتفاق دوستان رفتیم خونه ما......مامان کلی داستان سرهم کرده بود واسه نرگس و شیدا و عاطفه........یه نیم ساعتی رو همه با هم کلی خندیدیم...... سوار ماشین شدیم و رفتیم واسه دور دور........عاطی جلو نشست......
رفتیم یه جای دیدنی.........طبیعت همیشه زیباست و همیشه تو روحیه آدم تاثیر مثبت میذاره.........احساس آرامش خاصی بهم دست داد.......فقط چن دقیقه نگاه کردیم.........وبعد دور زدیم و برگشتیم تو مسیر اصلی........درسته که مسیر ها تکراری هستن اما با دوست بودن همیشه زیباست......اونم چی دوستات خاص باشن......اصلا یه حال و هوای دیگه داره.......
بعد از کمی گشتن عاطی و شیدا رو دم ایستگاه پیاده کردم و بقیه مسیر رو با نرگس بودیم.......
به دنیای مجازی سر زدیم وبازگشت به خانه......البته برای اولین بار پمپ بنزین هم رفتیم......
روز بسیار خوبی بود....احساس خوبی دارم.......
نظرات شما عزیزان:
|